یافتن راهکارهای ساده برای مشکلات سخت
برخی برنامهنویسان بر این باورند از آنجا که برخی مشکلات توسعهٔ نرمافزار که بسیار چالشی و دشوار هستند را میبایست با راهکارهای پیچیده مرتفع سازند بهطوری که اگر سورسکد چند ماه پس از کدنویسی در اختیارشان قرار گیرد، به سختی قادر خواهند بود تا اولاً آنرا درک نموده ثانیاً آنرا توسعه دهند! برای روشنتر شدن این مسأله، قصد داریم مقایسهای مابین حرفهٔ نویسندگی و برنامهنویسی داشته باشیم.
در عصر حاضر کدام رماننویس مشهوری را میشناسید که در نگارش رمانش از لغات سخت، پیچیده و تاریخگذشته استفاده کند؟ مگر غیر از این است که رمانهایی که امروزه در بازار به چاپ صدم و بالاتر میرسند همگی از نثری ساده و قابلفهم -حتی برای گروههای سنی پایین- برخورداند. اصلاً منکر فاخر بودن گلستان سعدی نیستیم، اما بعید بهنظر میرسد که نثر زیر بهسادگی قابل درک باشد:
یاد دارم که در ایام طفلی متعبد بودمی و شبخیز و مولع زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر -علیه الرحمه- نشسته بودم و همه شب دیده برهم نبسته و مُصحف عزیز در کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته. پدر را گفتم یکی از اینان سر بر نمیدارد که دوگانهای بگذارد و چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند. گفت جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین خلق افتی.
حال به بخشی از کتاب دا نوشته سیده زهرا حسینی تحتعنوان «و بالاخره خرمشهر آزاد شد» نگاهی میاندازیم:
بالاخره ساعت ۲، روز سوم خرداد سال 1361 اعلام کردند خرمشهر آزاد شد؛ چهکسی میتوانست حالوهوای ما را از شنیدن این خبر درک کند. توی ساختمان کوشک ولولهای افتاد، همه یکدیگر را بغل کرده و از خوشحالی گریه میکردند. مردم و همسایههای تهرانی ما تبریک میگفتند؛ همه خوشحال بودند. از خوشحالی نمیدانستیم چهکار کنیم و رفتیم بیرون ساختمان؛ مردم و کارمندان ادارهها همه از شادی این خبر کارشان را رها کرده و به خیابان آمده بودند. همهجا پر از هیاهو و سروصدا شده بود. همهجا شادی موج میزد و ...
از مقایسهٔ این ۲ نثر میتوان به این نتیجه رسید که فارغ از ارزش ادبی هر کدام، نثر برگرفته از کتاب دا بهمراتب قابلفهمتر است. به یاد داشته باشیم که یک رماننویس حرفهای میداند که خوانندگان از خرید کتابش چند هدف دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
گذران وقت
آشنایی با تاریخ
لذت بردن
ارتباط برقرار گرفتن با داستان
کسب تجربه
یادگیری و …
حال اگر هریک از پارامترهای فوق -و حتی دیگر ویژگیهای یک رمان خوب- غايب باشند، احتمال فراگیر شدن رمان در بین خوانندگان کمرنگ و کمرنگتر خواهد شد.
در صنعت توسعهٔ نرمافزار هم دقیقاً با چنین مسألهای روبهرو هستیم؛ بهعبارت دیگر، یک دولوپر کاری شبیه به نویسندگان دارد با این تفاوت که بهجای نگارش به زبان فارسی -یا دیگر زبانها- با زبان برنامهنویسی مدنظرش و با سینتکس خاصی شروع به نوشتن میکند.
همانطور که یک نویسنده در نگارش یک رمان نباید هرگز دامنهٔ لغات و دستور زبانش را بااستفاده از ساختارهای متکلف و پیچیده به رخ خواننده بکشد، یک برنامهنویس خوب هم هرگز نباید آنقدر پیچیده کد بزند که در آینده دیگر دولوپرها با سورسکد خوانی گیج شوند.
حال همانطور که ۲ نثر متکلف و ساده را در بالا با یکدیگر مقایسه کردیم، در ادامه قصد داریم برنامهٔ معروف Hello World را به ۲ صورت پیچیده و ساده بااستفاده از زبان ++C بنویسیم؛ ابتدا با برنامهٔ پیچیده شروع میکنیم:
حال همین برنامه را میتوان با تعداد خطوط کد کمتر و درعینحال قابلفهمتر بهصورت زیر نوشت:
بهعنوان خروجی هر دو برنامه داریم:
بهطور خلاصه، یک دولوپر خوب کسی است که کدی بنویسد که از ویژگیهای زیر برخوردار باشد:
اسامی کلاسها، فانکشنها، متغیرها و … قابلفهم اما درعینحال ساده باشند.
ساختار فولدرها و فایلها همگون و سرراست باشند.
استاندارد کدنویسی یکسانی در جایجای پروژه اعمال شده باشد.
بهگونهای کدنویسی کند که بهجای کامنتگذاری، خود سورسکد گویای ماهیتش باشد.
و درنهایت کدنویسیاش طوری باشد که اگر یک برنامهنویس تازهکار هم به مرور سورسکد پرداخت، بتواند ارتباط بین اجزای مختلف کد را درک کند.
هر برنامهای -خواه کوچک باشد و خواه بزرگ- بالاخره روزی توسط دولوپری به غیر از دولوپر اولیهاش میبایست دیباگ، نگهداری و توسعه داده شود؛ به همین دلیل، در حین کدنویسی همواره این نکته را مدنظر داشته باشید که در آینده بالاخره روزی یکی از همکارانتان قرار است روی کدهایی که نوشتهاید کار کند پس ضروری است تا بهگونهای کدنویسی کنید که دیگر دولوپرها تا حد ممکن کمتر دچار سردرگمی شوند.
Last updated